خاطرات من

اینجا ارمی بیان مینویسد *^* اومارا چان ( امیرحسین )

امیدوارم مامانم نبینه !

                                    "بعد از هزار روز قرنطینه" 
چند روز پیش با بچه های مدرسه قرار گذاشته بودیم بریم کوه صبح برای اجازه گرفتن از بابام بیدار شدم 
.
رفتم پیش بابام بهش گفتم بابا درسته که توی ماه صفر ممکنه اتفاق زیاد ببفته ولی خب ما که نمیخوایم جای دوری بریم 
.
.
.
.
.
.
دیدم اثر نکرد 
.
.
.
.
.
شروع کردم گریه کردن که بابا ترو خدا بزار برم ( اخه من توی بازیگری سر رشته ای هم دارم خنده )
.
.
.
.
انگار برای سنگ روضه میخوندم البته مامانم یکم دلش به رحم اومد 
.
.
.
.
.
منم با گریه گفتم الان میرم به دوستم زنگ میزنم میگم من نمیام 
.
.
.
.
.
بعدشم رفتم بیت الخلاع ( همون دستشویی ) ولی توی راه شنیدم مامانم میگه تو خودت توی این سن بودی اجازه میگرفتی میرفتی جایی ؟؟
.
.
.
.
.
.
( فهمیدم تیرم خورده به هدف ) ولی خودم رو زدم به اون راه
.
.
.
.
.
بعدشم که از مستراح برگشتم گفتم نه من زنگ میزنم میگم ، من نمیام 
.
.
.
.
.
تازه کلی منتم رو هم کشیدن تا حاضر شدم برم پول در دهان
.
.
.
.
.
.
# اموزش اجازه گرفتن از والدین ( مخصوص نسل جوان آرام )
.
.
.
.
.
.
.
این خودمون 
بازم خودمون ( انگار چه توحفه ای هستیم حالا )
اینم غذامونه خودم درستش کردم خنده

فوق‌العاده ! فوق العاده !

سلام دوباره برگشتم 
خب اول اینکه یک سئوال فنی شما ها هم دو روز توی هفته میرید مدرسه یا فقط مدرسه ی ما اینجوریه ؟مردد
تازه متوجه شدم مدرسمون یک سلسله امتحاناتی داره به اسم فرهیختگان خلاصه چشمتون روز بد نبینه یعنی قشنگ حس میکنم زیر بمباران امتحانم ....فریاد
فردا هم که  امتحان قران ، اجتماعی ، ریاضی و انگلیسی رو با هم داریم برام دعا کنین زنده بیام بیرون بی تقصیر
راستی علائم خفیف کرونا هم دارم که نرفتم تست بدم که امار نره بالا خخخخمهر شده آرام
این پستم که با بی حوصلگی نوشتم البته بیشتر شبیه صفحه حوادث روزنامه شده خخخخخ
خبر های خوبی در راه است ..... :)

بازم مدرسه :(

 

 

 این عکس بیانگر تمام علاقه من به مدرسستمردد

راستی این اهنگ هم میذارم گوش کنید باشد که هدایت شویمزبان درازیخنده

با تشکر از  اقا جعفر بخاطر اهنگ :)

( بخاطر لهجه ترکی اهنگ جعفر به ترک های عزیز بر نخوره لبخند )

اقا راستی ما تو مدرسه کشف ماسک میکنیم مهر شده

ولی شما نکنید 

والا فردا پس فردا کرونا میگیرید میفتید رو دستمون بعد میگن از وبلاگ من یاد گرفتن

خاطرات من : جایی برای جمع کردن عتیقه ها دور هم :)
نویسندگان
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan